فهرست وبلاگ من

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

از سبز چشمانت

از سبز چشمانت



تا پای آن درخت سیب


وسوسه ی حوایی در من دوید


که گل کرد و


شکوفه بر موهایم نشست...


.


حالا


قایقهای کاغذی خیس


و چشمان تلخ کسی که هیچگاه


خط خطی هایم را نخواند...


باران می بارد


و این چتر دو نفره


تنگ تر می کند حوصله ام را


گره شالم را...


اینجا


که بوقهای ممتد خیابان


قیچی های زنگ زده ای هستند


ناتوان از بریدن خیالم


...


خیال می کنم


آن دورها کسی است


با شعرهایی خیس در جیبش


و دستهای سرماخورده ای


که ناگزیر و لبریز عطر گل


دور می شوند از من

هیچ نظری موجود نیست: