در دلم هر غروب می ریزم غصه های تمام عالم را
زیر و رو می کنند پنداری در درونم هزار و یک بم را
...
هر كه در سنجش چشمان تو شد رد افتاد
هر كه از چشم سياه تو بيفتد افتاد
عمر خوشبختي من لحظه ي كوتاهي بود
عشق مانند كلاهي به سرم زد ،
:
:
افتاد
پرده ها پنجره ها را به سياهي بردند
زندگي روي يكي جاده ممتد افتاد
*******************
عشق سيبي ست كه از دست خدا افتاده ست
سهم من ميوۀ كالي ست كه شايد افتاد
بر خلاف همۀ جاذبه هاي دنياست
اينكه هر ثانيه صد مرتبه بايد افتاد
******************
باد رقصيد كمي در كلماتم انگار
باد رقصيد و كلاه از سر‹‹ آمد›› افتاد
باد رقصيد و تو رفتي و من عاشق بودم
اتفاقي كه نبايست بيفتد افتاد
زیر و رو می کنند پنداری در درونم هزار و یک بم را
...
هر كه در سنجش چشمان تو شد رد افتاد
هر كه از چشم سياه تو بيفتد افتاد
عمر خوشبختي من لحظه ي كوتاهي بود
عشق مانند كلاهي به سرم زد ،
:
:
افتاد
پرده ها پنجره ها را به سياهي بردند
زندگي روي يكي جاده ممتد افتاد
*******************
عشق سيبي ست كه از دست خدا افتاده ست
سهم من ميوۀ كالي ست كه شايد افتاد
بر خلاف همۀ جاذبه هاي دنياست
اينكه هر ثانيه صد مرتبه بايد افتاد
******************
باد رقصيد كمي در كلماتم انگار
باد رقصيد و كلاه از سر‹‹ آمد›› افتاد
باد رقصيد و تو رفتي و من عاشق بودم
اتفاقي كه نبايست بيفتد افتاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر