فهرست وبلاگ من

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

در دلم هر غروب می ریزم غصه های تمام عالم را

زیر و رو می کنند پنداری در درونم هزار و یک بم را

...

هر كه در سنجش چشمان تو شد رد افتاد


هر كه از چشم سياه تو بيفتد افتاد


عمر خوشبختي من لحظه ي كوتاهي بود


عشق مانند كلاهي به سرم زد ،


:


:


افتاد

پرده ها پنجره ها را به سياهي بردند


زندگي روي يكي جاده ممتد افتاد
*******************

عشق سيبي ست كه از دست خدا افتاده ست


سهم من ميوۀ كالي ست كه شايد افتاد


بر خلاف همۀ جاذبه هاي دنياست


اينكه هر ثانيه صد مرتبه بايد افتاد



******************

باد رقصيد كمي در كلماتم انگار


باد رقصيد و كلاه از سر‹‹ آمد›› افتاد


باد رقصيد و تو رفتي و من عاشق بودم


اتفاقي كه نبايست بيفتد افتاد



هیچ نظری موجود نیست: