بگذار با خیال تو شب را سحر کنم
حتا شود به خواب ، دمی با تو سر کنم
در حسرت دو چشم تو ،آن اختران دور
آهی ز دل برآرم و این دیده تر کنم
با حرف حرف ِ نام ِ سراسر جلال تو
این سطرهای شب زده را پر گهر کنم
لختی بخند در دل رویا که غصه را
بهر ِ تبسمت ، همه زیر و زبر کنم
گر غرق در هوای تو باشم تمام شب
شاید که چاره ای به دل دربدر کنم
بگذار زیر نور همین ماه ، در خیال
دست تو را بگیرم و قدری خطر کنم
حتا شود به خواب ، دمی با تو سر کنم
در حسرت دو چشم تو ،آن اختران دور
آهی ز دل برآرم و این دیده تر کنم
با حرف حرف ِ نام ِ سراسر جلال تو
این سطرهای شب زده را پر گهر کنم
لختی بخند در دل رویا که غصه را
بهر ِ تبسمت ، همه زیر و زبر کنم
گر غرق در هوای تو باشم تمام شب
شاید که چاره ای به دل دربدر کنم
بگذار زیر نور همین ماه ، در خیال
دست تو را بگیرم و قدری خطر کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر