در توست که عینیتر میشوم
در سالهای چهل و چهارو اندی
رویه مردی هستم
گم شده در ثقل خودش
سنگینتر از لحظههای بی ثبات
در ژرفترین لایههای عاطفی
در من رسوب کن
هیجاناتم ورای بودن شده
سخت مشوقی برای عشقی که هرگز نبوده است
و این حسهای بیرون افتاده از من
سخت سخت
تشویقام میکنی به انتهای این قصه
به اینکه در سطح لزج رویاهات پنهان شوم
میپیچیام
در زمختترین حرفهای بیماری تاریخیت
میخوانیام
به هیچ وقت راضی نبودنات
میریزی
و این قطرهها هرگز یکسان نبوده است!
در سالهای چهل و چهارو اندی
رویه مردی هستم
گم شده در ثقل خودش
سنگینتر از لحظههای بی ثبات
در ژرفترین لایههای عاطفی
در من رسوب کن
هیجاناتم ورای بودن شده
سخت مشوقی برای عشقی که هرگز نبوده است
و این حسهای بیرون افتاده از من
سخت سخت
تشویقام میکنی به انتهای این قصه
به اینکه در سطح لزج رویاهات پنهان شوم
میپیچیام
در زمختترین حرفهای بیماری تاریخیت
میخوانیام
به هیچ وقت راضی نبودنات
میریزی
و این قطرهها هرگز یکسان نبوده است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر