هیچ چیز به اندازه دوست داشتن ها انگیزه نخواهد بود برای زیستن ها
صدای پای تو آمد ،
خیال کردم باد
عبور می کند از روی پرده های قدیمی
صدای پای تو را در حوالی اشیا شنیده بودم
کجاست جشن خطوط ؟
نگاه کن به تموج، به انتشار تن من
من از کدام طرف می رسم به سطح بزرگ ؟
و امتداد مرا تا مساحت تر لیوان پر از سطوح عطش است ...
۱ نظر:
salammmmmmmmmm
اي مهربانتر از من،
- با من .
در دستهاي تو،
آيا كدام رمز بشارت نهفته بود ؟
كز من دريغ كردي .
تنها تويي،
مثل پرنده هاي بهاري در آفتاب
مثل زلال قطره باران صبحدم
مثل نسيم سرد سحر،
- مثل سحر آب
آواز مهرباني تو با من،
در كوچه باغهاي محبت،
مثل شكوفه هاي سپيد سيب،
ايثار سادگي ست .
افسوس !
آيا چه كس تو را،
از مهربان شدن با من،
مايوس مي كند
negah
ارسال یک نظر