اهدا به همه دختران !
یار با من همنوا شد از وفای من شکست
درد با من آشنا شد از نوای من شکست
عقده یی می خواست تاروزی گلوگیرم کند
باخروش ِ نعره ی بی انتهای من شکست
ایده های ( مرد) سد بودن و( بودم ) نشد
کاخ ِ تنگ ِ چشم ِ دنیارا صدای من شکست
من نه تنها زن نه تنها مادرم یا همسرم
عشق این القاب را یکسر به پای من شکست
جلوه ی بالابلند ِ آرزو در من دمید
ساحل ِ آرامشم را ناخدای من شکست
من خودم هستم خودم، بالاتر از القاب ِ تو!
این ( بهای) ظاهری اصل ِ بهای من شکست
کاش اسم ِ بامسمایی به من پیدا کنی
ای که بازار ِ فریبت را بقای من شکست!
یار با من همنوا شد از وفای من شکست
درد با من آشنا شد از نوای من شکست
عقده یی می خواست تاروزی گلوگیرم کند
باخروش ِ نعره ی بی انتهای من شکست
ایده های ( مرد) سد بودن و( بودم ) نشد
کاخ ِ تنگ ِ چشم ِ دنیارا صدای من شکست
من نه تنها زن نه تنها مادرم یا همسرم
عشق این القاب را یکسر به پای من شکست
جلوه ی بالابلند ِ آرزو در من دمید
ساحل ِ آرامشم را ناخدای من شکست
من خودم هستم خودم، بالاتر از القاب ِ تو!
این ( بهای) ظاهری اصل ِ بهای من شکست
کاش اسم ِ بامسمایی به من پیدا کنی
ای که بازار ِ فریبت را بقای من شکست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر