نگاهم که می کنی
من را میبینی در
تلالو نوری که ترا
در خود میگیرد در نگاه من
نه پاهائی
گام هائی هستم
که به سوی تو می آیند
نه زبانی
کلماتی ام که تو را می خوانند
صدا نیستم
همان موسیقی ام
که در لحظه های عاشقی سروده اند
از ابتدای زمان
من را میبینی در
تلالو نوری که ترا
در خود میگیرد در نگاه من
نه پاهائی
گام هائی هستم
که به سوی تو می آیند
نه زبانی
کلماتی ام که تو را می خوانند
صدا نیستم
همان موسیقی ام
که در لحظه های عاشقی سروده اند
از ابتدای زمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر