می گویند:
دست و دل باز است
به آسانی می بخشد
هر آنچه از جانش می آید و
پنهانی ترین گنج دست نایافتنی اش را
گوهری می کند
بر پیشانی آنان که دوست می دارد.
دست و دل باز است
جانش را در کلامش می ریزد و
کلامش را
به پای عاشقانه هایش
سر سبزی و آبادی باغ اش
از طراوت همیشگی جویبار اشک هایش
و خاکی غنی ست.
***************
بخشندگی را از کجا آموختی؟
باران؟!
و راز طراوت را با که در میان نهادی؟
آسمان؟!
قلبت را با که سهیم شدی؟
زمین؟!
و نگاهت را برای ابد
به کدام پنجره دوختی
جز مهربانی بی کران
دست و دل باز است
به آسانی می بخشد
هر آنچه از جانش می آید و
پنهانی ترین گنج دست نایافتنی اش را
گوهری می کند
بر پیشانی آنان که دوست می دارد.
دست و دل باز است
جانش را در کلامش می ریزد و
کلامش را
به پای عاشقانه هایش
سر سبزی و آبادی باغ اش
از طراوت همیشگی جویبار اشک هایش
و خاکی غنی ست.
***************
بخشندگی را از کجا آموختی؟
باران؟!
و راز طراوت را با که در میان نهادی؟
آسمان؟!
قلبت را با که سهیم شدی؟
زمین؟!
و نگاهت را برای ابد
به کدام پنجره دوختی
جز مهربانی بی کران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر