فهرست وبلاگ من

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

یا رب ز شراب عشق سر مستم کن‎

وز عشق خودت نیست کن‎ ‎و هستم کن‎
از هر چه به‎ ‎جز عشق تهی دستم کن‎
یکباره به بند عشق پا بستم کن‎ ‎


روز محشر عاشقان‎ ‎را با قیامت کار نیست‎
کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست‎
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند‎
پای ننهم که در آنجا‎ ‎وعده ی دیدار نیست


الهی ، تا به تو آشنا شدم ، از خلق جدا شدم ،‎ ‎در دو جهان شیدا شدم ، نهان بودم و ‏پیدا شدم‎ .


نی از تو حیات جاودان می خواهم‎
نی عیش و تنعم جهان‎ ‎می خواهم‎
نی کام دل و‎ ‎راحت جان می خواهم‏‎
هر‎ ‎چیز رضای تست آن می خواهم


الهی! آفریدی رایگان، و روزی دادی رایگان؛ بیامرز رایگان، که تو خدایی نه بازرگان.


من بنده عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نور و ضیای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
آن بیع بود، لطف و عطای تو کجاست


الهی! آنچه تو کِشتی، آب ده، و آنچه حمید کشت، بر آب ده.‏


الهی! چون حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم؟






۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام به دوستى........
هوا تراست به رنگ هواي چشمانت
دوباره فال گرفتم براي چشمانت
اگر چه كوچك و تنگ است حجم اين دنيا
قبول كن كه بريزم به پاي چشمانت
بگو چه وقت دلم را ز ياد خواهي بر د
اگر چه خوانده ام از جاي جاي چشمانت
دلم مسافر تنهاي شهر شب بو هاست
كه مانده در عطش كوچه هاي چشمانت
تمام آينه ها نذر ياس لبخندت
جنون آبي در يا فداي چشمانت
چه مي شود تو صدايم كني به لهجه موج
به لحن نقره اي و بي صداي چشمانت
تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي
در انتظار چه خاليست جاي چشمانت
به انتهاي جنونم رسيده ام اكنون
به انتهاي خود و ابتداي چشمانت
من و غروب و سكوت و شكستن و پاييز
تو و نيامدن و عشوه هاي چشمانت
خدا كند كه بداني چه قدر محتاج ست
نگاه خسته من به دعاي چشمانت

سلام دوست گرامى خوبيد خوشيد اميدوارم هميشه شاد باشيد اگر از حال من هم بخواهيد بد نيستم وشکر گزار خدا يار ونگهدارت...نگاه

ناشناس گفت...

با سلام وارادت خدمت دوست فرهيخته وگرامى .. اشعاربسيار زيبا يى است انگارى از دل بر آمده که بر دل مى نشيند..


در باغ شدم صبوح و گل مي‌چيدم

وز ديدن باغبان همي ترسيدم

شيرين سخني ز باغبان بشنيدم

گل را چه محل كه باغ را بخشيدم

شاد وسر بلند باشيد نگاه