بهار، چشم تو بود
که راه و رسم نگاهم
چقدر بارانی است
... کنار جاده، ردیف درختها خوابند
چقدر سایة افرا تلاطمم میداد.
بهار، چشم تو بود
که خواب، روی علفها
بهانه میخواهد
مرا برای عبور پرنده معنی کن.
بهار، چشم تو بود
که بالهای مرا
بوی آسمان دادند
بیا به باغچه چشمک بزن
بیا وا شو
بیا که پنجره از ماه لب به لب بشود.
بهار، چشم تو بود
که خوشهها
به شراب دو ساله پیوستند
هنوز معنی انگور تازگی دارد
هنوز دست من
از شرح آب میسوزد.
که راه و رسم نگاهم
چقدر بارانی است
... کنار جاده، ردیف درختها خوابند
چقدر سایة افرا تلاطمم میداد.
بهار، چشم تو بود
که خواب، روی علفها
بهانه میخواهد
مرا برای عبور پرنده معنی کن.
بهار، چشم تو بود
که بالهای مرا
بوی آسمان دادند
بیا به باغچه چشمک بزن
بیا وا شو
بیا که پنجره از ماه لب به لب بشود.
بهار، چشم تو بود
که خوشهها
به شراب دو ساله پیوستند
هنوز معنی انگور تازگی دارد
هنوز دست من
از شرح آب میسوزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر